Wednesday, October 30, 2002

کمی هم از زبان ما...!!!
خب ديگه بالاخره به قولی که داده بوديم می خوام عمل کنم... برای اينکه فکر نکنين خالی می بندم بگم که تمامی مثالهای زير در تورجهانی (اينترنت) قابل دسترسی و قابل بازيافت هستند... خلاصه اينم يه چندتا جملات عاميانه به زبان شيرين ما!!!:

"Ashdautas Vrasubatlat" -- "Someday I will kill you" (A standard Orcish greeting)
"Nar Udautas" -- "Not today" (The standard reply)
"Nar Mat Kordh-Ishi" -- "Do not die in bed" (This has several meanings)
"Ang Gijak-Ishi" (Angijak)-- "Iron in the Blood" (A high compliment)
"Lul Gijak-Ishi" (Lulgijak) -- "Flowers in the Blood" (usually in reference to Elves)
"Amal shufar, at rrug" -- "Where there's a whip, there's a way."
"Snaga nar baj lufut" -- "Slaves don't make war."
"Ambor mabas lufut" -- Liquor after war"
"Vras gruiuk" -- "Kill the women"
"Mabaj nar armauk" -- "I have no enemies" (an Orcish lament)
"Mabaj bot ob armauk" -- "I have a world of enemies"
"Mirdautas vras" -- "It is a good day to kill"
"Vrasubatburuk ug butharubatgruiuk" -- "We will kill all the men and sodomize all the women" (The Orcish equivalent of 'cheers')

سوگندها
"Afar Angathfark" -- "By the forge of my soul!"
"Afar Vadokanuk" -- "By all the dead!"

فحشها
"Lul Gijak-Ishi" (Lulgijak) -- "Flowers in the Blood" (interchangeably "Elf" or "Pussy")
"Zanbaur" -- "Elfson"
"Nar Thos" -- "No Sack"
"Undur Kurv" -- "Fat Whore"

اعداد
One -- Ash
Two -- Shun
Three -- Gakh
Four -- Jhet
Five -- Krak
Six -- Djor
Seven -- Iet
Eight -- Hokh
Nine -- Krith
Ten -- Zunn

تا بعد...

Tuesday, October 29, 2002

گرگ بده گنده!!!
اول از همه از تمامی الطافی که نسبت به متن قبلی داشتين ممنونم!!! می دونستم که داستان مورد توجه همگی قرار ميگيره... خب، برسيم به اصل موضوع... امروز می خواهم براتون داستان گرگ بده گنده رو تعريف کنم! شايد يادتون نياد ولی ما توی قبيله گرگ نگهداری می کنيم... يکی از دوستام که يه توله گرگ رو سالها پيش آورده بود و برای جنگ تعليمش می داد بالاخره هفته پيش يه فرصت طلايی برای به آزمايش گذاشتن قابليتهای اون پيدا کرد... هفته پيش يه حمله داشتيم به يه دهکده کوچيک در سه فرسخی قبيله خودمون. اين دوست من هم سه روز بود فقط به گرگش کاهو و آب داده بود.. چشمتون روز بد نبينه هيچکس جرات نداشت نزديک اين گرگ بشه... خلاصه با هزار بدبختی گرگ رو با خودمون کشونديم تا به دهکده برسيم (در ضن توی راه يکی از افرادمون داشت دستشو از دست می داد چون سعی کرده بود گرگ رو نوازش کنه!!! عجب احمقی!!! گرگ رو که نوازش نمی کنن!!! فقط با چماق می زنن توی سرش!!!). خلاصه ساعت حمله که شد گرگه مثل يه ؟؟؟؟ (يه چی؟ گرگه مثل گرگ که خوب از آب در نمياد!!) به هر حال مثل يه چيزی پريد وسط دهکده و داشت اولين آدميزاد رو بره تيکه پاره کنه که يهو خشکش زد!! بعدشم همون آميزاد يه دستی رو سرش کشيد و اونم مثل يه توله سگ مهربون خوابيد رو زمين... ما که رسيديم خواستيم بريم دهن اين آدميزاده رو سرويس کنيم که يهو گرگه پريد بهمون!!!
سرتونو زياد درد نميارم!! حمله ما با شکست مواجه شد چون احالی قبيله يه گروه ماجراجوی موزدور اجير کرده بودن!! تعدادشون هشت نفر بود به علاوه يه گرگ بسيار وحشی که خودش به جای همه اونا کافی بود.. چند روز پيش طبق تحقيقات به عمل آمده معلوم شد که گرگ از همون اول جاسوس احالی دهکده بوده و خبر حمله ما رو اون به احالی دهکده داده بوده است! اين اخبار هم کاملا درست بوده و جای ابهامی نيست و دليل شکست حمله ما هم فقط و فقط به همين دلايل جاسوسی می باشد!!

تا بعد...

پاورقی:
آهای! الکی نخند! سر خودتم مياد!!!

Sunday, October 27, 2002

خالزوگ راگ توگوراخ...!!!
زاگولو ماروخ تازخاراک ماراخ توگولوک... ازيگالاخ پاختوراخ خابابرا گولوک گولوک راخ... سوخاگ مراخ تاخ خوسولاگ ماگ شوخاگ لاخوش توارخ قورخوراخ مارشتاخ گولوتاک... داخون گولاخ ساراخ ماخ تا خوروخ ماراک شاخ ناموگولو ها لاخ تاش... ايخ ميزاخ داخوزاک گوکاخ ناموخاک زيزاخگول تارابازاک گيلاک... تاگون لاک سوزاک (نازاک راخ اوزاک پوخ) تاگيلا توراخ نامورز جاگولاک خيازول باتوخ ناخ چيتاگ لابوک موزاتوراخ!!! ناموگالاک بِزاگول تالاک مالاک ناتوچاک!

گالاکان

پا ورقی:
به زودی فرهنگ زبان به چاپ خواهد رسيد!

تا اطلاع ثانوي تعطيل است! فقط براي اينکه بگم منم بلدم... خوبش هم بلدم!