Saturday, September 28, 2002

بابا دستتون درد نکنه!!
خداييش دمتون گرم... درسته که کسی برامون پول نفرستاده ولی می بينيم که روزی يکی دو سه نفری هستن که نوز به اينجا سر می زنن!!! خوشمان آمد... دستتان درد نکنه... خب بالاخره بگم که ما برگشتيم... و سناريوهای ما ادامه پيدا ميکنه... اولين موضوع بازگشتمون در مورد دوتا جونوريه که خيلی باهاشون سر و کار داريم. اولي در مورد کوبولدهاست Kobold و بعدی هم در مورد يه شهر که توسط موجودی با ترجمه نظاره گر Beholder شناخته ميشه... خب در مورد اينا فردا بيشتر توضيح خواهيم داد. اميدوارم که همگی خوب و خوش باشيد.

تا بعد...

تا اطلاع ثانوي تعطيل است! فقط براي اينکه بگم منم بلدم... خوبش هم بلدم!